بهداشت عمومی پزشکی مغز و اعصاب

بازمانده‌ی ۸۴ ساله‌ی همه سوزی نازی‌ها می‌گوید که دویدن زندگی‌اش را نجات داده است

اولین زنِ برنده‌ی بخش اصلی ماراتن بوستون با آنه فرانک در اردوگاه کار اجباری آلمان هم‌دوره بوده است.

سیلویا واینِر در ۵۰ سال گذشته حتی یک روز دویدن را از دست نداده است. صبح زود بیدار و از خانه خارج می‌شود تا به چند دوست دیگرش برای گردشی ۸ الی ۱۱ کلیومتری بپیوندد. وی می گوید «آرام می رویم و درباره‌ی هرچیزی به جز سیاست صحبت می‌کنیم. هر روز می‌دوم مگر آنکه واقعا دویدن برایم غیر ممکن باشد.»

چنین برنامه‌یی در هر پگاه برای فردی ۸۴ ساله که نیمی از زمانش را در مونترال و نیمی دیگر را در میامی سپری می کند نیازمند پشتکارِ قابل ملاحظه‌یی است. اما این تنها بخشی از داستان زندگی شگفت‌انگیز وِاینِر است.

چهل سال پیش، سال ۱۹۷۵ زمانیکه ماراتن بوستون اولین برنده‌گان بخش اصلی زنان و مردان را اعلام کرد، واینِر برنده‌ی عنوان زنان با مدت زمان ۳:۲۱:۳۸ شد. در آن‌زمان ۴۴ سال، یک متر و نیم قد و ۴۴ کیلوگرم وزن داشت.

سه دهه پیشتر از ماراتن بوستون ، واینِر که متولد لهستان است، چندین سال را در سه اردوگاه کارِ اجباری آلمان گذراند. در یکی از این اردوگاه‌ها با خاطره‌نویسِ مشهورِ هلندی آنه فرانک Anne Frank زندانی بود. واینِر روز مرگِ آنه فرانک پیشش بود.

sylvia500در سال ۱۹۴۲، هنگامی که تنها ۱۲ سال داشت، از والدین و هفت خواهر و برادرش جدا شد. افراد خانواده‌اش به اردوگاه ترِبلینکا بُرده و برای همیشه ناپدید شدند. واینِر بین سه اردوگاهِ ماجدانک، اوشویتس و بِرگِن بِلسِن جابجا شد.

او زمانی‌که به اوشویتس رسید را به یاد می آورد «بوی گوشتِ سوخته شده‌یِ انسان از همه جا می آمد.» به دلایلی که خودش هم نمی‌داند، زنده ماند اما شاهد وحشتِ غیرقابل توصیفی بود. او مجبور بود میان اجساد برود تا لباسهایی که هنوز قابل استفاده بودند را برای آلمان‌ها ببرد.

در بِرگِن بِلسِن با دختری هلندی به نام آنا دوست شد. واینِر در حال بهبودی از مریضی حصبه(تیفوس) برای دومین بار بود اما آنا شرایط وخیم‌تری داشت. واینِر به یاد می آورد که «شرایطِ دهشناکی بود. روی زمین بدون تشک یا پتو می خوابیدیم و شپش همه جا بود. تقریبا غذایی برای خوردن نبود به جز آن سوپ آبکی افتضاح.»

یک روز به خوابگاه برمی گردد و می شنود که آنا مرده است. واینِر در آن زمان به این موضوع زیاد فکر نمی‌کند؛ در هر صورت مرگ او را احاطه کرده بود. اما ده سال بعد در مونترال درباره‌ی کتابی بنام خاطرات دختری جوان نوشته‌ی آنه فرانک آگاه می‌شود و بعد از دیدن عکس می داند که “آه خدایِ من! این همان آنا است!”

واینِر در مونترال ازدواج و صاحبِ ۳ فرزند شد. سعی کرد زندگی معمولی داشته باشد اما نمی توانست از شرِ خاطراتِ اردگاهِ کارِ اجباری خلاص شود. مرتب دچار کابوس و دوره‌های افسردگی می‌شد. پزشکانش ابتدا قرص خواب و سپس آرام بخش برایش تجویز کردند.

او در مونترال برای این‌که دخترش را در مهد کودک کانون یهودیان نام‌نویسی کند به عضویت این کانون درآمد. او به کلاس تناسبِ اندام رفت و مدتی بعد، این کلاس به کلاسِ دَوِش تغییر یافت. او می گوید که «روز اول پنج‌صد متر دویدیم و من فکر نمی کردم بتوانم از پسش برآیم اما توانستم. جلسه‌ی دوم بجز من کسی نیامد و از آن به بعد هر جلسه برگشتم.»

خیلی طول نکشید که ۵ کیلومتر، ۸ کیلومتر و سپس ۱۱ کیلومتر دوید. واینِر پی برد که دویدن تا جایی روحیه اش را بالا می برد که دیگر نیازی به قرص خواب و آرام بخش ندارد. وی به گروهِ دَوِشی(دویدنی) که همگی مرد بودند پیوست. دوستان جدیدش به او گفتند که اگر در تمرینات دَوِشِ ۳۰ کیلومتری نام‌نویسی کند می‌تواند در ماراتن شرکت کند.

همین برای واینِر بَس بود. او می گوید «شاید وقتی جوانتر بودم زیاد تمرین می کردم تا حدی که اندکی خجالت می‌کشیدم. اراده‌ی قویی برای زنده ماندن داشتم. آن زمان به چنین اراده‌یی نیاز داشتم. تنها زنی در مونترال بودم که می‌دوید و بیشترِ مردم فکر می کردند دیوانه ام.»

واینِر در ۱۹۷۴ برای اولین بار در ماراتن بوستون شرکت کرد و با زمان ۳:۴۷ آنرا به پایان رساند. در ۱۹۷۵ بیشتر تلاش کرد و به خاطر تجربه‌اش اعتماد به نفس بیشتری بدست آورد. او می گوید « در ۱۹۷۵ مردان پر سرعتی می دویدند و احساس خوبی داشتم. تنها مشکل، دخترانِ شهر وِلِسلی بودند که با دیدن زنی میانسال به وجد آمدند و مرا در هوا بلند کردند و پیشنهاد آبجو دادند. من گفتم ” ولم کنید باید به دویدن ادامه دهم”.»

۸۵۰۸۸واینِر ۲۰ سال و تا سن ۷۵ سالگی به دویدن در ماراتن ادامه داد. بهترین رکوردش در ماراتن بوفالو در ۱۹۷۶ با ۳:۱۵ است. او یکسال در مینی  ماراتن ۱۰ کیلومتری شرکت ادول در پارکِ مرکزی نیویورک، برندۀ گروهِ سنی خودش شد و در بخش مادر و دختر همراه دخترش دِبی دوم شد.

واینِر حالا فقط یک یا دو بار در سال مسابقه می دهد.

به گفته‌ی دکتر جیمز گوردُن: «تحقیقات در زمینه‌ی فعالیت بدنی نشان می دهد که ورزش حداقل به اندازه‌ی داروهای ضد افسردگی در کمک به افراد افسرده موثر است. فعالیتِ بدنی یا ورزشِ متعادل میزانِ سِروتونِن در مغز را تغییر می دهد.

فعالیت بدنی میزان اِندورفین‌ها که هورمونهایِ «احساس شادی» هستند را افزایش می دهد. همچنین تعداد سلولهای مغز در بخش هیپوکمپس را بالا می برد.

اما زیاده روی در تمرینات می تواند مانند هر استرسِ مستمرِ دیگر افسردگی بآفریند.»

پژوهش‌ها نشان می دهد که حداقل ۳۰ دقیقه ورزش هوازی (ایروبیک)، ۳ تا ۵ بار در هفته می تواند نشانه‌های افسردگی را کاهش دهد. به گفته دکتر مادوکار تریوِدی، هدف بالا رفتن ضربان قلب است. بنابراین بسته به وضعیت جسمانی افراد، شروعِ تمرینات می تواند متفاوت باشد. افرادی که وضعیتِ جسمانیِ ضعیفی دارند می‌توانند با راه رفتن برای زمانِ طولانی‌تر شروع نمایند و در ادامه بر سرعتشان بیفزایند. افرادی که وضعیت جسمانی بهتری دارند می توانند با دویدن یا دوچرخه سواری داخلِ خانه یا در هوای آزاد شروع کنند.

نقش اینگونه تمرین‌ها در بهبودِ علایم افسردگی آنست که این تمرین‌ها می‌تواند مقاومتِ بدن دربرابر انسولین که در افراد افسرده دیده می‌شود را نیز تنظیم کند.

نظری بدهید