استیون رز می نویسد: برای اولین بار در اواخر دهه ۶۰ پت باتسون را ملاقات کردم و در مورد مکانیزم مغز در مبحث آموزش و حافظه با یکدیگر به بحث و گفتگو پرداختیم. از آن پس دوستان صمیمی شدیم و این مقدمه یک دوستی چند ده ساله شد. من معتقد بودم که یک همکاری سه جانبه خاص بین من بعنوان شیمی دان، پت بعنوان زیست شناس رفتاری و گابریل هورن بعنوان یک کالبد شناس می تواند رخ دهد. مدل مورد علاقه پت، جوجه های یک روزه ای بود که برای اولین بار یاد می گیرند که چگونه مادر خود را بشناسند. با همکاری یکدیگر، تشخیص دادیم که نواحی مختلف مغزی و مکانیزم های سلولی و مولکولی که حافظه را کدگذاری می کنند، برای اینگونه آموزش ها لازم هستند.
سال ها بعد، یک سفر خاطره انگیز بهمراه پت و ملیسا، دختر زیست شناسش، به گالاپاگوس(با قایقی به نام بیگل)، داشتیم. آنها ما را با تواناییشان در شناسایی پرندگان به کمک نوع تکان دادن پرهایشان، تحت تاثیر خود قرار دادند.
این اواخر، پاتریک به عنوان حامی سرسخت برقراری صلح و عدالت در فلسطینی تبدیل شده بود.
مایکل یودکین می نویسد: پت باتسون و من برای اولین بار زمانیکه دانشجو بودیم، همدیگر را ملاقات کردیم و دوستی صمیمانه ما تا زمان مرگ وی ادامه داشت. من این افتخار را داشتم که به وی در ویرایش آخرین کتابش به نام «رفتار، پیشرفت، تکامل»، کمک کنم. زمانیکه خانواده من از یک بحران بزرگ رنج می بردند، او با صمیمیت و درک بسیار بالای خود، همواره فراتر از یک دوست معمولی در کنارم بود.
تقریبا فقط یک بار در طول این ۶۰ سال، با هم اختلاف داشتیم. آن هم زمانی بود که پاتریک برای امضای بیانیه ای در خصوص حمایت از تحریم موسسه آکادمی اسرائیلی متقاعد شده بود. اما اواخر به این نتیجه رسیده بود که تحریم موسسه آکادمی اسرائیلی، به آنها ضربه علمی سختی را وارد کرده است. عنوان مقاله ای که امسال به کمک هم آنرا تمام کردیم: «ما با هم به این باور رسیدیم که تحریم موسسات آموزشی اسرائیلی عادلانه نیست»
کارل سباق می نویسد: من با پت باتسون وقتی که هر دو عضوی از کمیته مشورتی انگلیسی با نام انجمن حافظه دروغین بودیم، آشنا شدم. او به اهمیت اطلاعات مطمئنی که به زور از افراد گرفته می شدند، برای تصمیم گیری های سیاسی ایمان داشت. اعتقاد وی بر این بود که بسیاری از «خاطرات بازیابی شده» از بددهانی کودکان بوسیله ی همین روش توسط روانپزشکان ایجاد شده است.